مولا جان دلم بی نهایت هوای آن بزم و مهمانی را کرده... هوای آن رزق و روزی ِ کنارت هوای آن عشق بازی ها و اشک ها هوای دل دل کردن ها و ... هیچ وقت فکر نمیکردم دل تنگ ِ آن همه سختی شوم اما... دلم هوای شب های قدر و باب الجوادت کرده... می دانم هیچ وقت تکرار نخواهد شد اما...
نوشته شده توسط عزیزالله در دوشنبه 92/7/1 و ساعت 2:10 عصر
نظرات دیگران() دلت از این همه سیاهی، به تنگ آمده است. گویا تاب ماندن در این دنیا را نداری. به هر سو نظر می افکنی. عصیان می بینی و ظلمت؛ سیاه چالی شده است پر از نکبت و فتنه ها از در و دیوار، بر سر این مردم غرق در غفلت و فراموشی می بارد. نوشته شده توسط عزیزالله در دوشنبه 91/12/7 و ساعت 3:30 عصر
نظرات دیگران() لیست کل یادداشت های این وبلاگ
|
|